خورشيدخورشيد، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

خورشید

برای تو 80 (کاش همشون یادم بمونه)

یکی از دوست های من برای عید دیدنی رفته بودن خونه مامان و بابام. خورشید هم اونجا بود (ما خونه خودمون بودیم تا دوستم بعدش بیاد خونمون و خورشید هم با خودشون از خونه مامان اینا بیارن). قبل اومدنشون خورشید مامانم رو کشیده بود کنار و بهش گفته بود: مامان سوسن اینا که دارن میان خونتون زیاد با شما جور نیستن. خیلی تعارف نکنید که بمونن بذارین زودتر برن خونه ما. ************************************************************************* وسط عید تولد دختر عموی عزیزم بود که چون برای عید دیدنی خونه ما بودن همونجا هم برگزار شد که ایشون یه خانم سی و خورده ای ساله اند. بهشون کادوی نقدی دادیم و مشغول کیک خوردن شدیم که دیدم خورشید داره آروم باهاش پچ پچ می ک...
30 فروردين 1393

برای تو 79 (چقدر روزا سریع می گذرند)

وای باورم نمیشه از آخرین باری که پست گذاشتم انقدر زمان گذشته. انقدر سرم شلوغ بود که به نظرم زمستون رو یک هفته ای گذروندم. توی این مدت: - تولد مهرشادم گذشت و من عمه بد ازش ننوشتم. پسر گلم وارد نهمین سال تولدش شد و روز به روز شیرین تر و دوست داشتنی تر ما رو دیوونه خودش می کنه. پسرم تو جشنواره جابر بن حیان به خاطر موشکی که ساخته بود برگزیده شد. خورشید صداش می کنه: مهرشاد دانشمند. - خورشید به تنهایی خونه یکی از همکلاسیهاش -یسنا- مهمونی رفت و برای اولین بار عروس بازی کردن و تا روزا کیف مهمونی رو مزه مزه می کرد. - با هم برای نمایشگاه پایان سال کاردستی درست کردیم و خورشید صورتهای دخترای کاردستی رو نقاشی کرد با لبای بزرگ و قرمز ...
24 فروردين 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خورشید می باشد